واسه ی خودم
باز زده به سرم. همیشه همینطوری میشه. یه هفته مونده به پری قاطی میکنم و قبل از هر چیزی از خودم بدم میاد. دوست ندارم برم جلوی آینه. واسه خودم شدم یه موجود کریه المنظر. این روزا هزارتا فکر میاد تو ذهنم که حتی وقتی چشمامو می بندم دست از سرم بر نمیداره. از یه طرف دوست دارم زودتر پری بیاد و برم دنبال مراحل دارویی زیفت تا زودتر نی نی داربشم. از یه طرف از دست همسری ناراحت میشم که تو این همه وقت حتی یه سفر کوتاهم نرفتیم و هیچ تفریح دونفره ای نداشتیم. درسته نی نی که بیاد یه لذت خاصی به زندگی میده ولی دیگه این دونفره اون دونفره ی سابق نیست. دیگه مال خودشون نیستن و نمیتونن هیچ کاری رو فقط برای خودشون انجام بدن.واسه همین می مونم بین ...